حرفها و مهربانیاش ديگر واقعی نبود. میدانستم میخواهد آرام آرام از زندگیام بيرون برود. به همين خاطر ديگر پاپيچش نشدم! ديگر ياد گرفته بودم كه عشق تحميل خود به ديگران نيست. ياد گرفته بودم كسی كه برای رفتن آمده میرود و كسی كه میخواهد برود هر طور شده میرود. هر چه درها را به رويش ببندی و هر چه بهانه بياوری كاری از پيش نمیبری. فقط ممكن است رفتنش را به تعويق بيندازی. سعی كردم منطقی باشم. دل كندن از او برايم بسيار سخت و دردآور بود اما بايد اين كار را میكردم. محبوبه كه يك دفعه با تمام وجود پا به درونم گذاشته بود حالا میخواست ذره ذره و به تدريج از درونم بيرون برود. علاجی نداشتم گذاشتم كارش را بكند. گذاشتم چشمهايش از چشمهايم برود. دستهايش از دستهايم... ؛
خرید کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
جستجوی کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم در گودریدز
معرفی کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
خرید کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم
جستجوی کتاب راه طولانی بود از عشق حرف زدیم در گودریدز