کتاب در اولین نگاه

اثر نیکلاس اسپارکس از انتشارات درسا - مترجم: نفیسه معتکف-1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید

At First Sight (Jeremy Marsh & Lexie Darnell, #2), Nicholas Sparks
عنوان: در اولین نگاه؛ نویسنده: نیکلاس اسپارکس؛ مترجم: نفیسه معتکف؛ مشخصات نشر: تهران، درسا، 1386، در 370 ص، شابک: 9789648759358؛ موضوع: داستانهای نویسندگان امریکایی قرن 21 م؛ چاپ قبلی کتاب با ترجمه شهرزاد فتوحی در انتشارات پاینده منتشر شده است


خرید کتاب در اولین نگاه
جستجوی کتاب در اولین نگاه در گودریدز

معرفی کتاب در اولین نگاه از نگاه کاربران
نیکلاس اسپارکس در اولین نگاه تولید شده در سبک و الگوی مشابه است. جرمی مارش، که ما قبلا ملاقات کردیم، معتقد است که مشکلی وجود دارد که او نمیتواند حل کند. او نویسنده حرفه ای است و دارای یک سندرم به نام نویسندگان بلوک است. در حالی که با موفقیت برای یک مجله علمی و زندگی در شهر نیویورک نوشت، جرمی در بوئن کریک، یک انجمن کوچک در کارولینای شمالی، یک وظیفه را انجام داد. او آنجا Lexie Darnell، کتابدار محلی را ملاقات کرد و تئوری باستان را آزمایش کرد کهlove در نگاه اول ممکن است. جرمی از همان ابتدا در جشنواره یورو، دوستان خود، آپارتمان و محل کار خود را در نیویورک رها می کند تا حرکت را به شهر روستایی کوچک تبدیل کند. جرمی پیشنهاد می کند ازدواج پس از یک مهلک خورشید، یک شب از سعادت جنسی و لایکز وحی کمی بعد که باردار است. زندگی او از آن روز به جلو تغییر می کند. جرمی از روز چهارشنبه از ویرایشگر خود در یک ستون و داستان های جدید استفاده می کند و هیچ وقت تولید نمی کند. مهارت های حرفه ای او ناپدید شده است و هیچ حرفی نمی آید در همین حال، Lexies تمرکز بر عروسی و کودک است. عمه او Doris، که او را از دوران کودکی به ارمغان آورده است، تا حدودی یک روانشناس است و می تواند جنس نوزاد را پیش بینی کند. لکسی متقاعد شده است که کودک او یک دختر خواهد بود. جرمی در ازدواج قبلی سوزانده شده است، جرمی مطمئن نیست که پدر بودن راه درستی است. او از این وضعیت فرار کرده و از توانایی او برای انجام روایات پدر و مادر در رابطه با وضعیت شکایت دارد. در حقیقت، او این ایده را به این نادیده گرفته است. Sparks با وضوح احساساتی که جرمی تجربه می کند، می نویسد. یکی نتیجه گیری می کند که نویسنده ممکن است از طریق چنین ناراحتی زندگی کند یا ممکن است روابط نزدیکی با کسی در یک وضعیت مشابه داشته باشد. پارک جوان جوان با تست های ازدواج فوری و پدر و مادر پس از آن با رضایت و مشکلات که همه عاشقان باید تحمل کند، مواجه هستند. تغییر زندگی جرمیس بیشتر از همسرانش چشمگیرتر است. او در یک منطقه راحتی در سرزمین آشنا با خانواده و دوستان زندگی می کند، در حالی که جرمی می یابد که سازگاری با یک تغییر کلی شرایط چالش زندگی او است. حرفه او تهدید سقوط آزاد است، و ثبات احساسی وجود ندارد. احساسات لکسیس رولرهای بارداری را اجرا می کنند، اما او یک منبع ثابت ثبات برای او باقی مانده است. در این رمان اسپارکس تلاش می کند تا به این پرسش پاسخ دهد: \"آیا ما واقعا می دانیم که دوستمان داریم؟\" خیانت، پایان دادن به اینکه شروع جدید، تراژدی هایی که به شادی منجر می شوند، و بینش های عشق ابدی. این داستان می تواند خیانت از @ manliness باشد @ به طرز شگفت انگیزی در جامعه امروز، اما نویسنده از شخصیت جرمیس با بینش روحانی باز می کند و او را از طریق پایان کتاب تقویت می کند. در اولین نگاه آسان به عنوان خوانده شده است.

مشاهده لینک اصلی
به طور کلی، من در نگاه اول توسط نیکلاس اسپارکس فکر کردم خوب بود. تا انتهای کتاب خیلی هیجان انگیز نبود. شخصیت ها بسیار واقع گرایانه به نظر می رسند، زیرا جرمی، شخصیت اصلی، مردی است که بسیار نگران است و همه چیز را می فهمد. fiancà ©، Lexie، زن شیرین است که دوست دارد با جریان حرکت کند. شخصیت مورد علاقه من احتمالا Lexie بود، زیرا من دوست دارم که او همیشه آرام باشد هر زمان که جرمی در مورد چیزی نگران باشد. طرح این کتاب بسیار واقع گرایانه به نظر می رسید. این کتاب در مورد داستان جرمی و لکسیه ازدواج آنها و زمانی که آنها بچه خود را. اکثر زوج ها در دنیای واقعی ازدواج می کنند و در دوران سختی مانند جرمی و لکسی ازدواج می کنند. طرح کتاب به نظر می رسد یک داستان اساسی برای یک رمان عاشقانه است. من دوست ندارم که این داستان در ابتدای کتاب چگونه حرکت کند، زیرا به نظر میرسد که کتاب خسته کننده برای خواندن است. من کاملا از پایان دادن متنفر بودم زیرا انتظار داشتم که خوشبختانه پس از رمان های عاشقانه بیشتر شاد باشد. پایان غمگین چیزی نیست که شما در یک داستان مانند این انتظار داشته باشید. من واقعا دوست ندارم که سبک نیکلاس اسپارکس این کتاب را در آن بنویسد. من آرزو می کنم او از نقطه نظر جریمه آن را نوشته بود زیرا پس از آن توانستم فهمیدم که چه چیزی در ذهنش در طول عمرش بوده است. داستان ساده تر است به عنوان مثال، در نهایت زمانی که Lexie در بیمارستان با داشتن نوزاد بود، فکر می کردم می توانستم فهمیدم که چگونه جرمی احساس می کند، اگر به داستان می گوید. آنچه که من در مورد این کتاب خواندم این بود که چگونه نویسنده آن را توصیف کرد. این کار باعث شد تا متوجه شود چه اتفاقی افتاده است. من فکر می کنم موضوع یا موضوع کتاب این بود که شما همیشه چیزی را که میخواهید به دست نمی آورید و گاهی اوقات چیزهایی که هرگز انتظار نداشتید می توانید در هر زمان اتفاق بیافتد. در ابتدای کتاب، من واقعا دوست داشتم که دوست جرمی آلوین با جرمی درباره پیدا کردن همسر روح خود صحبت کند. او می گوید که شما باید با اکثریت تصمیمات خود موافقت کنید، و اگر می خواهید، ازدواج کنید. حتی اگر این یکی از کتابهای مورد علاقه من نبود، من این کتاب را به هر کسی که قلب دارد توصیه می کنم. کسی که خوب است در فهمیدن آنچه که در داستان اتفاق می افتد وقتی خواندن دارد احتمالا قادر به درک این کتاب خواهد بود. آسان است درک آنچه در طول داستان اتفاق می افتد آسان است. این کتاب شبیه بسیاری از رمان های عاشقانه دیگر است، بنابراین اگر شما علاقه مند به این نوع ادبیات هستید، ممکن است این کتاب را دوست داشته باشید.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** در نگاه اول نوشته شده توسط نیکلاس اسپارکس یک رمان بزرگ است که به داستان دو نفر از افراد مختلف در عشق و ازدواج می گوید. شخصیت بسیار توصیفی است و واقعا نشان می دهد که نویسنده چه عکس العمل نشان می دهد. جرمی مارش و لکسی دانلل واقعا از طریق گفت و گو می گویند که در جریان است. این کتاب در مورد دو نفر بود که تصمیم گرفتند دو یا سه هفته پس از آنکه فقط ملاقات کردند ازدواج کنند. بسیاری از دوستان Jeremys هر چند که او این فکر را از طریق نیست، اما آنچه که آنها نمی دانستند این بود که Lexie نیز انتظار یک کودک. آنها به شهر اصلی Lexies در بوئن کریک نقل مکان کردند، جادوگر کارولینای شمالی تغییر زیادی برای جرمی از نیویورک بود. جرمی مجبور شد به شهر کوچیک برسد و عروسی را به هواپیما برساند و خانه را دنبال کند. آنها قبل از اینکه مدتی به دنبال یک خانه بودند، خانه ای را پیدا کردند و برای مهیای لایسنس در ماه مه قبل از اینکه لکسسی بچه گم شد نشان داد که ازدواج کرده بود. جرمی شروع به دریافت ایمیل کرد و گفت: \"آیا می دانید که کودک واقعا شما را دوست دارد، @ Lexie را دیدم که با دوستان بلند مدتش دوست داشتنی بود، اما او نیز چیز زیادی برایش نداشت، اما تصمیمی گرفت تا نگران نباشم. او بعدا متوجه شد که یکی از دوستانش بود که از او سئوال می کرد که سعی کند او را نشان دهد که با همه چیز یک ایده بد بود ولی او را متوقف نکرد. بعدها در همان سال آنها ازدواج کردند و پس از آن نوزاد داشتند. لکسی در اثر تولد کودک فوت کرد و یک دختر بچه کوچک بدون مادر و جرمی بدون هیچ هدفی از بین رفت. پایان دادن به این داستان به خوبی بیان شد، اما بسیار ناراحت بود، من با پایان دادن به آن بسیار راضی بودم، آن را واقعا به عنوان یک تعجب کامل آمد و به پایان دادن به پیچ و تاب و کمی. قسمت مورد علاقه من این کتاب آخرین جمله بود. و در آن لحظه، در حالی که با هزاران اشکش به دخترش نگاه میکرد، عاشقش شد و چیزی نخواست جز نگه داشتن کلر و نگه داشتن او برای همیشه امن. @ در این لحظه وقتی که او متوجه میشود که او نمیتواند از دستش برنیاید؛ زیرا او Lexie را از دست داده است در عوض او همواره آنجا برای دختر وجود دارد. من فکر کردم کتاب بسیار خوب بود و با داستان های بسیار جالبی، درام و شگفت انگیز داستان خوبی داشت. این کتاب مانند بسیاری از داستان های دیگر عشق است که شما می توانید آن را بخوانید. غم انگیز است، اما به شما می چسبد و شما نمی توانید کتاب را تحمل کنید. من مثل دخترهای نوجوان افتادم واقعا این کتاب را دوست دارم. من می دانم که من انجام دادم و به شدت آن را توصیه می کنم.

مشاهده لینک اصلی
هر روز من یک کتاب نیکلاس اسپارک را انتخاب می کنم، من صادقانه با آنها عاشق می شوم. او همیشه از جمله اول من را تحریک می کند و من بلافاصله در عشق می افتم. در نگاه اول در مورد یک زن و شوهر، جرمی و لکسی، که در ابتدا در عشق قرار می گیرند و او در چند روز به او پیشنهاد می کند. این در مورد یک زن و شوهر است که به سختی یکدیگر را می دانند و موفق می شوند رابطه خود را انجام دهند. این کتاب قطعا 5 ستاره است و من به طور کامل آن را برای هر کسی که کتاب عاشقانه ناز را دوست دارد توصیه می کنم. موضوع این کتاب اعتماد است؛ زیرا همه چیز در جرمی و لکسی که در رابطه یکدیگر را بررسی می کنند، پرتاب می شود. آلوین، بهترین دوست جرمیس، فکر می کند که رابطه آنها راه سریع است، چون آنها به سختی یکدیگر را می دانند. او تلاش می کند رابطه خود را به خطر بیاندازد و جرمی باعث می شود رابطه آنها مطرح شود. از سوی دیگر، Lexie چیزهایی را از جرمی پنهان می کند که جرمی در نهایت از طریق ایمیل های مرموز دریافت می کند. او شروع به سوال می کند که چه کسی Lexie واقعا و بسیار عصبانی است در حقیقت Lexie هرگز به او نگفت. او شروع به شک و تردید در مورد روابط خود و فکر می کند اگر آنها واقعا نمی دانند که هر یک از راه او فکر می کند. هنگامی که جرمی متوجه می شود که واقعا ایمیل ها را ارسال می کند، او بسیار متأثر از آن است که آن را انجام داده است. او احساسات وحشتناکی در مورد چیزهایی که او به Lexie گفته است و همه چیز را به او گفته است قبل از اینکه او را ترک کند. او به بون کریک، کارولینای شمالی (محیط) بازگشت می کند و به Lexie عذرخواهی می کند و به سرعت یکدیگر را ببخشند. با یک کودک در راه، آنها شروع به درک اینکه عشق در نگاه اول واقعا امکان پذیر است. هنگامی که موانع در راه خود می گیرند، برای مبارزه با آن تلاش می کنند، حتی اگر آنها در فرآیند تجزیه می شوند. پایان دادن به این کتاب، من را به شدت تکان می دهد و به معنای واقعی کلمه گریه می کند. پایان دادن به یک پیچ و تاب در آن است که هیچ کس به جز اتفاق نمی افتد.این پویایی متفاوت در آن است و برای همه شگفت آور است. آنچه که من از این کتاب آموخته ام این است که وقتی موانع در راه عشق قرار می گیرند، شما باید 100٪ اعتماد خود را بدون توجه به آنچه که در راه آن است، اعتماد کنید. من همچنین یاد گرفتم که عشق در نگاه اول واقعا ممکن است و شما نیاز به اعتماد به نفس خود را. این کتاب یکی از کتاب های مورد علاقه من از نیکلاس اسپارکس است و من 110٪ آن را توصیه می کنم.

مشاهده لینک اصلی
نیکلاس اسپارکس نویسنده ی مورد علاقه ی من بوده است، چون مادر بزرگ من یکی از کتاب هایش را به من داده است. @ اولین نگاه @ باعث گریه من شده است، من هرگز تا به حال احساسات پر از که من بیش از یک کتاب گریخته. من می توانم تمام احساسات را احساس کنم، من فقط می توانم مردم را به تصویر بکشند. این کتاب غم انگیز، خوشحال، زیبا بود، و گاهی اوقات معنی نداشت. بخشی که من در این کتاب دوست نداشتم آغاز شد. جرمی واقعا به نظر نمی رسد در عشق با Lexie باشد. آنها واقعا هیچ چیز درباره یکدیگر نمی دانستند. منظورم این است که او از شهر خانه اش به جایی که او زندگی می کرد نقل مکان کرد تا بتوانند با هم همکاری کنند. او گفت که او دوست @ او را دوست دارد، اما در ابتدا من صادقانه باور نمی کنم. Jeremy اعتماد Lexie. لکسی یک شهر سابق داشت و آنها دوباره شروع به حرف زدن کردند، جرمی حتی می گفت لکسی دستش را با این مرد نگه داشته است. چیزی که واقعا بیشتر از من ناراحت بود این بود که آنها نمیتوانستند در مورد چیزی که آنها را ناراحت کرده بود صحبت کنند. آنها فقط آن را خاموش می کنند تا زمانی که آنها هر دو منفجر و فقط همه چیز را فریاد زدند. این در آغاز بود وقتی که واقعا نمی دانستند یکدیگر. چیزهایی دیوانه بود. نزدیک وسط و پایان کتاب همیشه زیبا، خوشحال بود، اما یک بار در مدتی غمگین بود. لسی و جرمی بچه داشتند و سرانجام خانه داشتند. سپس آنها اطلاعاتی در مورد کودک دریافت کردند که خوب نبود و جرمی آرامش را حفظ کرد، بنابراین او نمی توانست لکسی را که در حال پیشروی بود، فریاد زد. او همیشه می دانست که چه باید بگوید تا او را آرام کند. بخش غم انگیز در کتاب بسیار نزدیک بود، این جایی است که من گریه کردم. در نهایت، جرمی و لکسی با هم خوشحال شدند و نشان دادند که در عشق بودند. من فکر کردم که برای همیشه همدیگر خواهند بود، اما بعد بنگ! نه، من فکر کردم اشتباه بود من خیلی سخت گریه کردم من نمی خواهم پایانش را بدهم راه خود را به خوبی برای انجام این کار. من متاسفم که من همه جا بودم من فقط در مورد این کتاب می گویم و من فقط نمی دانم که چگونه همه ی آن را در نظر بگیرم. لطفا این کتاب را بخوانید و نظر خود را در مورد آن بنویسید. فوق العاده است

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب در اولین نگاه


 کتاب Anna Karenina (دو جلدی)
 کتاب Anna Karenina 1
 کتاب The Hobbit
 کتاب Never Let Me Go
 کتاب Little Women
 کتاب Emma